قصه کودکانه, قصه صوتی

پلیس مهربون

قصه صوتی پلیس مهربون

قصه صوتی پلیس مهربون

هدیه با مادرش برای خرید بیرون رفته بود.
هدیه کنار فروشگاه ایستاد تا مادرش برگردد. ولی بعد از فروشگاه دور شد و رفت تا ویترین مغازه ی کناری را ببیند. بعد هم مغازه ی بعدی.
همین طور رفت و رفت. ناگهان متوجه شد که از مادرش خیلی دور شده است …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *