قصه صوتی

قصه کیسه ی سحرآمیز

قصه کیسه ی سحرآمیز


در روزگاران قدیم پیرمرد هیزم شکنی به همراه همسرش، در کلبه ی کوچکی کنار جنگل زندگی می کرد. یک روز صبح که پیرمرد قصد رفتن به جنگل را برای جمع آوری هیزم داشت، همسرش در دستمالی چهار عدد نان برنجی برای او گذاشت تا در هنگام گرسنگی میل کند…در این داستان کودکان با زبانی ساده و روان متوجه می شوند که اگر انسان ها برای رضای خدا به دیگران کمک کنند، خداوند هم در روزهای سخت به آنها کمک خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *