قصه مورچه و زنبور
زنبور قصه ی ما برای خوردن شهد گل ها بین گل ها رفته بود که ناگهان صدایی شنید.
در یک باغ پر از گل، کندوی زنبوری قرار داشت. زنبورها هر روز صبح با طلوع خورشید به باغ می رفتند تا شیره ی گل ها را بنوشند و از آن ها عسل درست کنند. روزی که زنبور قصه ی ما مثل روزهای دیگر به باغ رفته بود، صدایی شنید!