دریاچه زیبایی بود که در آن تعداد زیادی قوی سفید زندگی می کردند، ولی در بین آنها قوی سیاهی وجود داشت که بسیار تنها بود. قوی سیاه به خاطر تفاوت رنگی که با قوهای سفید داشت، تصور می کرد که دیگران دوستش ندارند و از آنها فاصله می گرفت….این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که از روی ظاهر درباره دیگران قضاوت نکنند، بلکه آن چیزی که مهم است داشتن اخلاق نیکو و شخصیتی مهربان است که باعث جذب دیگران به فردی می شود.