در روستایی پیرمرد زحمتکشی زندگی می کرد که از مال دنیا تنها چند میش و بز داشت. پیرمرد پسری داشت به نام «حسرت» که از کار کردن فرار می کرد و همیشه چشمش به مال دیگران بود و دلش می خواست بدون اینکه زحمتی بکشد، مالی مُفت و مَجانی نصیبش شود….کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که حریص و طمعکار نباشند و هیچ گاه به مال دیگران چشم داشتی نداشته باشند.