قصه کودکانه

قصه بشنو و باور نکن

قصه بشنو و باور نکن


روزگاری تاجر پولدار و معروفی بود که همه ی مردم آن را می شناختند. تاجر علاوه بر طمع کاری بسیار خسیس هم بود؛ تا جایی که به او، اوستا طماع نیز می گفتند. روزی تاجر تصمیم گرفت صندوق بزرگی پر از شیشه های گران قیمت بخرد تا آنها را گران تر بفروشد.. این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که باید حق و حقوق فردی که کاری را در قبال مزدی انجام می دهد به طور کامل پرداخت کرد، چرا که انجام ندادن ابن کار، خلف وعده خواهد بود و خلاف ارزش های اخلاقی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *