قصه صوتی بازی در یک شب طوفانی
کفشدوزک داشت با دوستانش بازی می کرد که ناگهان آسمان سیاه و تیره شد.
همه فکر کردند شب شده است. ولی شب نشده بود. یک عالمه ابر سیاه در آسمان جمع شده بود.
بچه ها داشتند به خانه های شان می رفتند که باران شروع شد …
کفشدوزک داشت با دوستانش بازی می کرد که ناگهان آسمان سیاه و تیره شد.
همه فکر کردند شب شده است. ولی شب نشده بود. یک عالمه ابر سیاه در آسمان جمع شده بود.
بچه ها داشتند به خانه های شان می رفتند که باران شروع شد …
حساب کاربری ندارید؟
ایجاد یک حساب کاربری