قصه کودکانه

قصه باران

قصه باران


در روستایی زیبا مشهدی حسن کنار چشمه ای نشسته بود. او با دیدن عمو قورباغه گفت: چه موقع باران می بارد؟ تا نگویی کی باران می بارد از اینجا نمی روم. قورباغه گفت: به آسمان نگاه کن، بارانی در کار نیست!. مشهدی حسن با شنیدن این حرف ناراحت شد اما…در این داستان کودکان با زبانی ساده و روان به ارزش و اهمیت بارش باران برای کشاورزان جهت برداشت محصولی خوب پی خواهند برد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *