در یک آبگیر کوچک دسته ای ماهی و یک تمساحِ مادر با فرزندش زندگی می کرد. ماهی ها مراقب بودند که شکار تمساح نشوند. روزی یکی از ماهی ها که مراقب همه بود به ماهی های دیگر گفت: هیچ کدام کنار آبگیر نروید چون بچه تمساح آنجا نشسته است و گریه می کند.این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که برای بر طرف کردن مشکلات باید از دیگران کمک گرفت تا آنها به راحتی حل شوند.
قصه اشک تمساح
06
خرداد