قصه کودکانه

قصه آیینه

قصه آیینه


مری خواهر کوچکی داشت که هروقت به آیینه نگاه می کرد، از دیدن خودش تعجب کرده و می خندید. روزی مری به همراه مادر و خواهرش به خانه ی خانم رختشو ی رفتند. او کیک های خوشمزه ای درست می کرد و خانم تمیز و باسلیقه ای بود…این داستان با زبانی ساده و روان به بیان عکس العمل های کودکان نسبت به اشیاء و اتفاقات جدید پیرامونشان می پردازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *